از جمله عواملی که موجب تقدس این ماه شده، تولد امام حسین(سوم شعبان)، تولد حضرت ابوالفضل(چهارم شعبان)، تولد حضرت سجاد(ع) (پنجم شعبان) و تولد حضرت قائم (عج) در آن است که به آن قدر و ارزشی چند برابر بخشیده.
همچنان که اشاره شد، سوم شعبان، خجسته زادروز امام حسین(ع) است و چه نیکوست اتصال چنین فرخنده روزی به تولد مبارک حضرت ابوالفضل؛ قهرمان کربلا.
در سومین روز ماه شعبان سال سوم هجری، امام حسین(ع) در دامن بزرگ بانوی زنان جهان، فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) پا به جهان نهاد. تولد این نوزاد خجسته، حادثهای عجیب در خاندان رسالت بود؛ چرا که اشک و شادمانی و اندوه و تبسم ایشان را به هم آمیخت.
پیامبر گرامی اسلام(ص) در روز تولد او هم شاد شد، هم گریست؛ در گوش او اذان و اقامه گفت؛ برای او قربانی کرد و به مادرش فرمود تا برای او صدقه دهد و به فرمان خدا نامش را حسین نهاد که هم معنی نام دومین فرزند هارون، برادر حضرت موسای کلیم بود.
امام حسین(ع) هفت سال دوران کودکی خود را در دامان پرمهر پدربزرگ خویش حضرت محمد مصطفی(ص) سپری کرد؛ این دوران زیباترین، شادترین و پرخاطرهترین سالهای زندگی آن حضرت را تشکیل میدهد. سالهای کودکی او از روزهایی تشکیل میشود که در آغوش و بر دوش یا دست در دست پیامبر از کوچههای مدینه یا نخلستانهای اطراف میگذشت.
این رفت و آمدها هرچند برای پیامبر اکرم(ص) کار و تلاش بیوقفه بهشمار میآمد، برای حسین نوباوه، گردشهای دلپذیری بود که یاد آن تا پایان عمر، کام جانش را شیرین میکرد. روزهایی که در خانه چشم بهراه پیامبر بود یا دست به دامان مادر آویخته به سوی او میشتافت، روزهایی که در کوچههای مدینه بر سر راه پیامبر به بازی میپرداخت تا مگر پیامبر از آنجا بگذرد، او را با خنده و شادی دنبال کند، سپس وی را در بر گرفته و گونه و لبهایش را ببوسد، روزهایی که در مسجد، از لابهلای مسلمانان که مشتاقانه به سخنان پیامبر(ص) گوش میکردند، میگذشت تا به منبر برسد و خود را در دامان او جای دهد.
شکوه سجایا
زندگی در سایه اخلاق انسانی هدف اصلی انبیای بزرگ الهی است؛ چرا که نیاز انسان به اخلاق، همان نیاز به زندگی است.
زندگی بدون اخلاق پاکیزه چیزی جز رنج و تباهی و پریشانی نیست. تفاوت آدمی با حیوانات نه در شکل و ظاهر و نه در نیازهای جسمانی است. انسان هنگامی از حیوانات متمایز میشود که به دانش و معرفت و اخلاق الهی آراسته شود و پیامبران آمدند که این خط تفاوت را پررنگ کنند و آدمی را با اندیشه و عمل آسمانی به خوشبختی و رستگاری رهنمون شوند.
دین اسلام به عنوان کاملترین برنامه آسمانی، نقطه اوج اخلاق الهی و رفیعترین قله فضایل انسانی را وجهه همت خود ساخته است. پیامبر خاتم میفرمود:« انی بعثت لاتمم مکارمالاخلاق.»
امام حسین(ع)، به یقین یکی از شاخصترین دستپروردههای آخرین سفیر آسمان و یکی از شخصیتهای مطرح در جهان اسلام است. همه کسانی که امام حسین(ع) را میشناسند، چه مسلمان و چه ارباب معرفت از پیروان ادیان دیگر، او را نمونهای کامل از تربیتیافتگان مکتب اسلام میدانند.
پیوند امام حسین با اسلام، چنان است که اهل جهان، سخن او را سخن اسلام، عملکرد او را عملی اسلامی و اخلاقی و صفات او را مورد پسند اسلام میدانند.فقیهان، چه شیعه و چه سنی با تکیه بر سخنان او بر احکام دینی استدلال میکنند؛ چرا که شیعه او را به عنوان امامی معصوم باور دارد که قول و فعلش حجت و پیروی از او واجب است و سنی او را به عنوان زاده پیامبر و یار و صحابی ارجمند او میشناسد که میتواند از گفتار و کردار پیامبر اسلام(ص) خبر دهد و در این صورت نیز مخبری صادق و مورد اعتماد است که پا از صراط مستقیم بیرون ننهاده و پیروی او مایه هدایت و نجات است.
روایاتی که به صورت موردی از خصال نیک حضرت سیدالشهداء خبر میدهد، چنان انبوه است که یک زندگی سراسر مکرمت و فضیلت را گزارش میکنند. نقل مشهور است که آن بزرگ، مهمان را گرامی میداشت، به خواهندگان میبخشید، صله رحم میکرد، بر درویشان انعام میفرمود، سائل را عطا میداد، برهنه را میپوشاند، گرسنه را سیر میکرد، قرض بدهکار ناتوان را میپرداخت، بر یتیم مهربان بود، به نیازمند مساعدت میکرد و هرگاه مالی به او میرسید بین مستمندان تقسیم میفرمود. از بصره و کوفه اموالی که بهدست او میرسید و امام تا همه آنها را تقسیم نمیکرد از پای نمینشست.
روزی امام به خزانهدارش فرمان داد به نیازمندی، هزار دینار پرداخت کند. خزانهدار از آن مرد پرسید: آیا چیزی به ما فروختهای؟ فقیر گفت: آری آبرویم را. امام که گفتوگوی آنها را میشنید، به خزانهدار فرمود: راست میگوید به او سه هزار دینار بده و به مرد نیازمند فرمود: هزار دینار برای رفع نیازت، هزار دینار برای آبرویت و هزار دینار برای آنکه حاجت به نزد ما آوردی.
خروش باشکوه
مهمترین حادثه زندگی حضرت امام حسین(ع) نهضت کربلاست که هدف آن احیای فضیلتهای فراموش شده و برپایی دولت اخلاق در میان مسلمانان بود؛ همان اخلاقی که پیش از اسلام راه افراط یا تفریط میپیمود و نبیاکرم(ص) آن را به راه صحیح بازآورد و برپایه آن امت اسلامی را تشکیل داد و مقدمات حرکتی فرهنگی و تمدنی شکوهمند را فراهم ساخت.
حفظ امت اسلامی از تباهی نیاز به حرکتی توفنده داشت که ارکان تباهی را منهدم و قلبهای به خواب رفته مسلمانان را بیدار کند. امام حسین(ع) با انقلاب خویش اخلاق به تاراج رفته آدمیان را به آنها بازگرداند و شخصیت اسلامی انسان را از مرداب سیاستهای گمراهکننده امویان بیرون کشید و بر صراط مستقیم الهی قرار داد.
شکوه شهادت
واقعه عاشورا سکه دورویی است که در یک طرف آن امام حسین(ع) قرار دارد با همه فضایل و کمالات انسانی و در طرف دیگر آن لشکر کوفه با تمام رذالتها و پستیها.
کربلا هر چند از طرف مردم کوفه پستترین، شرمآورترین و رذیلانهترین نمود سقوط و انحطاط انسان به شمار میرود، از جانب امام حسین(ع) و یارانش تجلیگاه اوج تعالی انسانیت است.
این حادثه اگر به درستی بازخوانی شود، دائرهالمعارف بزرگ بشریت است که تمام خوبیها و مجموعه بدیها را در دو صفحه خود گرد آورده است. کسانی که به دنبال تربیت روح و پرورش فضایل انسانی هستند بدون شک میتوانند بهترین معیارهای انسانیت را در روش و منش آن حضرت به دست آورند.
اندکی بیش از نیمروزی که از صبح عاشورا تا لحظه شهادت امام حسین طول کشید، نمایش مختصری از تمام عمر شریف آن حضرت بود؛ زیرا آن حضرت در گفتار، رفتار و موضعگیریهای حکیمانه خود همه ابعاد عقیدتی، اخلاقی و عملی موردنظر شارع مقدس را رعایت فرمود. او در روز عاشورا گریست، جنگید، یاران را در آغوش گرفت، نماز گزارد، از بیمار عیادت کرد، به مجروحان کمک کرد، مجاهدان را یاری داد، با کودکان مهربانی کرد، کودک شیرخوار را بوسید، حتی با اسبان ملاطفت و مهربانی کرد، با دلایل روشن با مخالفان بحث و گفتوگو کرد و به طور کلی همه مفردات اخلاقی را با دقت به انجام رسانید.
به گواهی تاریخ، عاشورا پیوسته الهامبخش مردان و زنان بزرگ در حرکتهای الهی- انسانی بوده است و درست به همین دلیل پیشوایان معصوم ما بزرگداشت خاطره عاشورا و شهیدان کربلا را در شمار وظایف خویش قرار داده، شیعیان و پیروان خود را به حفظ و حراست آن سفارش کردهاند و چنین است که در بین شیعیان اقامه مجلس عزا و ذکر شهیدان کربلا در کنار عبادات مقبوله مطرح بوده است.
سهم زمان ما از شکوه عاشورا
امروز خطری دهشتناکتر ازهرزمانی ساحت پاک مکتب کربلا را تهدید میکند.
روزگاری که مداحی و مرثیهخوانی به حرفهای تبدیل شده که گروهی با آن امرار معاش میکنند و بیش از هر چیز و به جای هر کاری به عزاداری پرداخته میشود، بر مناسبتهای عزا، بی هیچ مستند عقلی و شرعی میافزایند و مجالس عزای حسینی خالی از کرسی خطابه و منبر موعظه برگزار میشود؛ چنان که جوانان پاکسرشت بیآن که با نکتهای از مکتب عاشورا آشنا شوند یا درسی از قیام حسینی بیاموزند، عزاداری میکنند .
مرثیهخوانان نیز با سبکهای جدید و شیوههای مدرن در دستگاههای متنوع موسیقایی در تشویق جوانان به گریه و خودزنی افراطی هنرنمایی میکنند و بدینوسیله حس مذهبی آنان به صورت کاذب اشباع میشود، به راستی روزگار عجیبی است که بیش از هر زمانی بر حقیقت عاشورا پرده میپوشد.
اگر حرکت در خلاف جهت اهداف نهضت عاشورا گناه است، اگر تهی شدن مراسم عزاداری امام حسین از معارف و حقایق اسلامی خسارت است و اگر ابداع شیوهها و روشهایی که معلوم نیست مورد تأیید شارع مقدس باشد، بدعت به شمار میرود، نهی از این گناه زشت، جبران این خسارت بزرگ و مقابله با این بدعت نابخشودنی وظیفه عالمان آگاه است که روضهخوانی و ذکر مصیبت را با مقام علمی خود در تعارض نمیبینند و اگر به حکم حدیث شریف ثقلین، تنزیه سیمای نورانی اهل بیت از تحریف و خرافه چون حراست قرآن کریم از زیادت و نقصان واجب است، این پاسبانی به عهده دانشمندان دینی است که همگام با تفسیر قرآن و بیان احکام به مرور تاریخ عاشورا و ذکر مصائب اهلبیت اهتمام ورزند.